به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ صادق خرازی، فعال اصلاح طلب و دبیر کل حزب ندای ایرانیان که سابقه عهده داری سفارت ایران در پاریس هم در کارنامه خود دارد، با باشگاه خبرنگاران جوان گفتگوی مفصلی انجام داده است. البته خرازی در دل گفتگو به طور جدی سعی کرده است تا چهره خاتمی به عنوان یکی از سران فتنه را تطهیر کند.
این چهره نزدیک به خاتمی علی رغم اینکه معتقد است پیروزی اصطلاحا مویی روحانی در سال 92 (270 هزار رای) نشان داد که انتخابات در ایران به طور سالم برگزار می شد اما به موضوع فتنه گری امثال خاتمی در سال 88 اشاره نکرده است که چرا با وجود اطلاع از دروغ بزرگ تقلب(اختلاف یازده میلیونی آرا) این موضوع را به طور علنی اعلام نکرد. نه تنها خاتمی هنوز هم راضی به اعلام این موضوع و عذرخواهی از ملت ایران نشده بلکه طلبکارانه مطالبی را هم درباره کشور مطرح می کند. به عبارت بهتر خاتمی همچنان باقی بر فتنه و باغی بر انقلاب اسلامی است و سال های سال است که رهبرانقلاب علی رغم تقلای جدی خاتمی، او را به حضور نمی پذیرند.
خرازی همچنین درباره روحانی گفته است: «اگر من به سال ۹۲ بازگردم به شعارهای روحانی رای میدهم، اما به شخص او رای نخواهم داد». اعلام برائت اصلاح طلبان از یک دولت ناکارآمد آن هم در ماه های پایانی حاکمیتش برای افکار عمومی قابل پذیرش نیست و صرفا یک بازی سیاسی با چشم انداز انتخابات بعدی تلقی می شود.
*یک نفر هم فکر میکند که اقتصاد را باید قفل کند تا تورم را تک نرخی کند که این یک جوک است، زیرا توسعه اقتصادی در همه دنیا با یک تورم همراه است؛ تمام خردمندان اقتصادی به روحانی توصیه کردند که راه توسعه اقتصادی را همراه اشتغال ببیند. نتیجه فکر اقتصادی دولت و مشاوران آقای روحانی این شد که تمام شهرکها و واحدهای صنعتی تعطیل شدند و امروز گرد مرگ بر روی همه آنها نشسته است.
*محمدجواد ظریف یک ظرفیت است و توانایی های ویژهای دارد و یکی از شاخص ترین مدیران تاریخ وزارت خارجه ایران است و کار خود را به خوبی بلد است؛ البته من اطلاع ندارم که او به میدان می آید یا خیر؛ ما باهم صحبتهایی داشته ایم اما در این زمینه اطلاعی ندارم و درباره خودم هم اگر حزب تصمیم بگیرد من بررسی خواهم کرد.
*همه میدانند که حسن روحانی تا چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ تنها ۳ درصد از رای مردم را داشت و چند عنصر باعث شد که آقای روحانی در جامعه اقبال پیدا کند. در اینکه آقای روحانی توانایی اجماع آرا را داشت شکی وجود ندارد، اما این موقعیت و مشروعیت و مقبولیت را نداشت؛ کمااینکه بارها میخواست وارد فضای انتخابات شود، ولی نمیتوانست، چون نخبگان او را نمیپذیرفتند. زیرا نخبگان در هر مقطعی از تاریخ ایران نقش داشتهاند. زمانی که آیتالله هاشمی رد صلاحیت شد یک پژواک تلخ اجتماعی به وجود آمد و مردم ۸ سال زیر سایه فریب احمدی نژاد بودند.
*احمدی نژاد همه را فریب داد؛ او بر روی دوش علما نشست و از روی علما عبور کرد؛ به نام دین از روی علما گذشت، به نام علما از روی علما گذشت. به نام مستضعفان از مستضعفان گذشت و من برای او آینده خوبی را نمیبینم. روزی هم به او پیغام دادم اما متاسفانه افرادی که دور او جمع شدهاند حرفهایی را میرنند که منافقین هم همان حرفها را بیان میکنند. آقای روحانی حمایت یکباره آقای هاشمی را به دست آورد و هاشمی به او پیام داد که لازم نیست تو کنار بکشی. البته مسائل دیگری هم وجود دارد که من فعلا نمیخواهم آنها را بگویم.
*رئیس دولت اصلاحات هم تا روز دوشنبه قبل از انتخابات حمایتی از روحانی نکرده بود، اما از روز یکشنبه و دوشنبه تقریبا میتوان گفت که مانند شعله آتشی بود که به انبارهای مهمات میخورد و منفجر میشد و به مرور مردم نسبت به آقای روحانی یک اقبال خاصی پیدا کردند.
*روز انتخابات من و آقای روحانی با هم بودیم و یکدیگر را دیدیم؛ آقای روحانی معتقد بود که به احتمال زیاد انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد؛ اما شما شاهد بودید که با پنجاه درصد و مقدار محدودی رای آقای روحانی رئیس جمهور شد. همین مقدار اندک رای هم پاسخ بزرگی به بخشی از پرسشها یا دغدغهها یا نقدهایی بود که درباره انتخابات و تقلب مطرح میشود و نشان داد که انتخابات در ایران سالم برگزار می شود. با بیست ابطال صندوق میشد رای روند انتخابات را تغییر دهند؛ اما این اقدام انجام نشد و ما باید واقع بین باشیم. معتقدم که در این بحثها نظام مظلوم واقع شده است.
*اگر من به سال ۹۲ بازگردم به شعارهای روحانی رای میدهم، اما به شخص او رای نخواهم داد. من با آقای روحانی رفاقت بیشتر از ۴۰ سال داشتهام و او را دوست هم دارم و شاید ۵۰ بار به منزل یکدیگر رفتهایم و دهها سفر شخصی با هم داشتهایم و از دوران دفاع مقدس در کنار هم بودهایم، ولی علاقه شخصی من با منویات ملی ام متفاوت شده است.
*برخی از وزرا میگویند که ما سالها روحانی را ندیدهایم در کابینه میبینیم یا جلسات، ولی به صورت خصوصی خیر. مگر میشود کسی وزیر باشد، اما هفتهای یکبار رئیس خود را نبیند؟ او باید موظف باشد که روزی ۶ یا ۷ وزیر را ببیند و در فرآیند هفتگی خود همه وزرایش را ملاقات کند و باید ماهانه با تمام وزارت خانهها و معاونینش جلسه داشته باشد.
*رئیس دولت اصلاحات یکی از شخصیتهای بزرگ انقلاب بوده و هست. من در این ماجرا بوده ام و کار کردم و می دانم که ۸۰ درصد این اتفاقات سو تفاهم بوده است. روحانیای که هر هفته به دیدار رهبری میرود آیا نباید دغدغه این را میداشت که یکی از بزرگترین مشکلات کشور از نظر اجتماعی و سیاسی که فاصله بین رهبری و خاتمی است را حل کند. من می دانم که مقام معظم رهبری از ته دلش خاتمی را دوست دارد و سید محمد خاتمی هم در قنوت نمازهایش مقام معظم رهبری را دعا میکند.
*یک خاطرهای را برای شما تعریف کنم مبنی بر اینکه آخرین سفر خاتمی مربوط به سال ۸۸ و سفر حج بود که ما به عربستان سعودی برای اجلاس کنفرانس بین المللی ادیان دعوت داشتیم و با رئیس دولت اصلاحات به عربستان رفتیم. رئیس دولت اصلاحات اولین باری که در این سفر مُحرم شد به من گفت که به نیت مقام معظم رهبری محرم شدهام؛ زیرا ایشان دستشان کوتاه است و نمیتوانند بیایند و بار دوم هم به نیت پدرش محرم شد. همه میدانند که رئیس دولت اصلاحات چقدر نسبت به رهبری ارادت دارد.
*من درباره افراد صحبت نمی کنم؛ اما بهزاد نبوی که سابقه درخشانی دارد. بهزاد نبوی مغزش مانند یک جوان بیست ساله کار میکند.
*من نه با آقای لاریجانی صحبت و نه ملاقاتی داشته ام و به رغم توانایی های خوبی که از آقای لاریجانی سراغ دارم دیدگاه دیگری درباره او دارم. البته نمیتوانم دیدگاه خودم را به صورت صریح درباره او اعلام کنم؛ اما صرفا می توانم بگویم که من برای ورود او اقدامی انجام نداده و به رغم احترامی که برای او قائلم اقدامی هم برای او انجام نخواهم داد. معتقدم که لاریجانی یکی از افراد مفید کشور است اما در جایگاه ریاست جمهوری قرار ندارد و برخوردار از مشروعیت عام هم برخوردار نیست.
احساستان به اسامی زیر را بیان کنید.
رئیس دولت اصلاحات: یکی از دوست داشتنی ترین افراد زندگی من
سردار سلیمانی: روح و جان من به فدای یک نگاه او باد؛ تکرار نشدنی است
شهید رجایی: یک شخصیت متواضع و مدیر و انقلابی که جایش در مملکت خالی است
سردار سعید محمد: نمیشناسم
سپاه پاسداران: ستون فقرات امنیت ملی کشور
عزتالله ضرغامی: خیلی ارتباط نداشتم با او
اسحاق جهانگیری: رفیق دوست داشتنی ولی خیلی اهل مماشات؛ خودش را نابود کرد
محمدباقر قالیباف: ژنرالی که فقط با گروهبانها کار میکند
محمود احمدی نژاد: فیک تاریخ